محل تبلیغات شما

خاطره ای از مجروح

شدن واشتباه گرفتن با مجروحین اسرای عراقی
عملیات کربلای یک-درمردادماه سال 65 درمنطقه عمومی مهران که منجر به ازادی مهران گردید از نکات قابل توجه فتح قله های قلاویزان واولین بار عملیات رزمندگان ایرانی در روز روشن عملیات کردند.گردان557 امام محمد باقر(ع)جمعی لشگر25 کربلا از استان های مازندران گلستان وگیلان بود. ازاد سازی شهر مهران وقله های قلاویزان ،حدود ساعت 1بعد ازظهر،مرداد ماه 1365 همراه گردان اینحانب بی سیم چی گردان   با شهید بلباسی  فرمانده گردان-وشهید اکبری، اسلامی معاون گردان ،ملک خیلی پیک.ودیگران در موقعیت نشسته بودیم، در سنگری که نشسته بودیم مربوط به عراقی ها  شب گذشته توسط گردان قبلی فتح شده بود.وقرار شد امشب عملیات بعهده گردان ما بود .در این سنگر،اثاثیه عراقی ها منجمله یک لباس عراقی پلنگی نو وتازه بود، دلم نیامد لباسی که هنوز در نایلون بود رهاکنم ونپوشم ، پیراهن ان را پوشیدم. ارم حزب بعث در بازو وروی سینه ان دوخته بود .گفتم بعد استراحت ان ارم ها را جدا میکنم.بعد نهار، مشغول استراحت تا برای عملیات امشب استراحت میکردیم ناگهان از طرف لشگر با بی سیم اعلام  حرکت واغاز عملیات به گردان شد.تعجب همگان مبنی براینکه مگر در روز روشن هم عملیات میشود.به هر طریق سریعا گردان را جهت عملیات اماده سازی شد وحرکت کردیم ،درگیری خیلی زود درگیری اغاز نیروها قدم به قدم وقله به قله را فتح میکردیم.چندی نگذشت خود را در کانالی بالای قله قلاویزان دیدیم.درمسیرسردار قربانی فرمانده لشگرویژه 25 کربلا و باهمراهی  مسؤل مخابرات لشگر برادر حسینی (1)وچند نفر از بچه های اطلاعات وعملیات نیزبا ایشان بودندهمراه ودر کنار  دیگر رزمندگان در خط با دشمن میجنگیدند
از دیدن انان در ان نقطه تعجب کردیم .بهر صورت به حرکت خود ادامه میدادیم .قدم به قدم  چنان سریع فتح میشد که تعجب همگان که این عراقی ها پس کجا هستند ؟بصورت خیلی جدی یک قله کوجک گردان مارا اذیت وتحت فشار قرار داد.چند شهید وزخمی دادیم.هرچند در این عملیات از نیروهای گردان اسیر شدند ولی درمقابل نتیجه ووسعت عملیات تلفات بسیار کم وپیروزی بزرگی بدست اوردیم .

وارد کانال شدیم پشتم بی سیم ودستم یک قبضه تیر بار گرینوف بود .ناگهان خمپاره 60 به داخل کانال  خورد. همه دنیا سرم خراب شد.گرد خاک زیادی بلند شد چند دقیقه گی ومنگ بودیم تا آرام آرام متوجه خود شدیم. .نفر جلوی من انی جان به جان افرین تسلیم کرد.چند نفر شهید ومجروح شدیم .اصلامتوجه زخمی شدنم نشدم.فقط گیج ومنگ بودم .وقتی به خود امدم بدن خود را پر از خون .دست ازنحوه انگشتان دست چپ وپا های زانو وچپ  ترکش خورد .به جهت انفجار در نزدیکی موج انفجار هم سر مرا هم بی نصیب نگذاشت .امدادگرعزیزی  دست وپایم را پانسمان کرد وخواستند به .کمپ بهداری انتقال دهنددرنه نزدیکی گردان ما همزمان  حدود 250الی 300 نفراز عراقی ها(2)                   
 اسیر شده بودند.  جهت انتقال به عقبه  منتقل کنند.در مسیرو کانالی که از قبل ومنطقه ای که خودشان مین گذاری کرده بودند افتادند ، بسیاری کشته -مجروح شدند.بعضی ازمجروحین را در وانت تویوتا که مرا انتقال میداد گذاشتند  حدود ده الی 15 نفر افراد دیگر را با ماشین های بعدی ،ماشین به کمپ بهداری رسید .مجروحین عراقی را با ایرانی ها جدا میکردند زخمی های  ما را به داخل سوله زیر سایه وعراقی ها را بیرون زیر افتاب ، فضای ان نیزپر شده بوداز زخمی ویک شهدا.حالم ببعلت خون ریزی وبیشتر به سبب موج انفجار اصلا خوب نبود.درد شدیدی داشتم.مدام فریاد میزدم ولی کسی توجه نمیکرد. مجروحین از نیروهای ما را مداوا وفعلا مجروحین عراقی رها کرده بودند.شاید سه الی چهار ساعتی از من ودیگر اسرای زخمی عراقی خبری نگرفتند. پرسنل تعاون گردانها هم برای امار از مجروح یا احیانا شهدا نیروی گردان خود در کمپ های بهداری مستقر بودند ومشغول امارگیری بودند .هر گردان چند پرسنل مخصوص برای خود داشت .بعد سه الی چهار ساعت نوبت به مداوای مجروحین عراقی ها شد .هرچه جیب پیراهنم را گشتند مدارکی پیدا نکردند .(3)توجهی به پلاکی که در گردنم اویزبود نداشتند ،ولی شروع به مداوا نمودند، یکی دو امپول وسپس باند پیچی.خیلی عادی گفتم کمی اب بدهید.تشنه ام هست، امدادگری که مرا مداوا کرد. باشنیدن این جمله  چشماش از حدقه بیرون زد.حرفی نزد وفورا کار مداوا را رها کرد برای اوردن اب ،بعد چند دقیقه دور برم را چند نفری گرفتند.از قیافه انان پیدا بود بسیار خشن وعصبانی وانگار تازگی داشت که چیزی بدست اوردند ویا پیدا کردند.فردی گفت ببینم اب میخوای ؟فارسی خوب حرف میزنی ؟.گفتم پس میخواستین  نیم ساعت در ماشین  با عراقی ها در مسیر بودم عربی حرف بزنم ؟.انی متوجه اشتباه کارخود وانان شدم.دیدم برادر برذا(برذا)اعزامی از شهرستان گنبد کاووس مسؤل پرسنلی وتعاون گردان مابود مشغول آمارگیری است.  هردومان  از ارکان گردان ،ورفاقت صمیمی  داشتیم فورااو را صدا زدم گفتم فکر کنم مرا با عراقی ها و .یا منافقین (4)اشتباهی گرفتند .با توجه مجروح بودن ودرد ناشی از ان ،دوستان دور برم وخودم  خندیدیم ، لباسهایم  را عوض کردند ادامه درمان، سرم وصل کردن وهمان شب  بطرف  کرمانشاه انتقال دادند.   در امبولانس  اقای اسلامی معاون گردان امام محمد باقر(ع) هم مجروح شده بود باهم در یک امبولانس به کرمانشاه اعزام شدیمساعتی در فرودگاه منتظر طیاره  وبا اولین پرواز با هواپیمای سی 130 به تهران سپس در بیمارستان شهدای هفتم تیربمدت یک ماه بستری شدم

1-.(علت اشنایی با برادر حسینی بامن ابتدا جزو نیروی مخابرات لشگر وتحت فرمان ایشان بودم.رشادت های گردان ونام علیرضا بلباسی در سطح منطقه پیچیده بود از ایشان جهت انتقال وشرکت در عملیاتها که به مدت 3ماه به گردان امام محمد باقر (ع)منتقل شوم.خوشبختانه ایشان موافقت نمود.که این سه ماه مبدل شد به حدود دوسال یعنی تا زمان شهادت شهید بلباسی افتخار حضور در این گردان)               
2-(اماروتعداد اسرا عراقی در ان لحظه  براساس حدس وگمان که قبل مجروح شدنم انان را دیده بودم)
3-.(معمولاهمه افراد گردانها بصورت اختیاری قبل عملیات کارت های  شناسایی وپول وغیره را تحویل تعاون گردان می داد وبعد عملیات ان را تحویل میگرفت ،جز پلاک شناسایی .ولی در عملیاتهای بزرگ وکوچک حضور داشتم اسیرانی که میگرفتیم اکثریت انان کارت شناسایی وعکس های خانوادگی و.به همراه داشتند جز این که قبل اسارت خود ان را برای عدم شناسایی معدوم میکردند معمولا افسران فرماندهان ارشد این کار را میکردند)

4-(منافقین )

کسانی هستند که درسازمانی به نام سازمان مجاهدین خلق ،عضو بودند،اینان همه خیانت،جنایت،ترور،قتل عام مردم کوچه وخیابان،از خیاط وبقال ،راننده ، پاسدار بسیجی غیر بسیجی کارمند معلم وبلاخره همه انسان ها وشهروندان عادی از هر قشر وصنفی  چه انانی که از انقلابشان دفاع میکردند وچه انانی که هیچ از ت نمی دانستند وشاید تشابه اسم داشتند. مسول به  شهادت رساندن  هزاران نفر(.17000 نفر از شهروندان  وهموطنان  خود ) از ملت ایران شدند  از ریسس جمهور ونخست وزیر گرفته تا شهید بهشتی ودیگران و وپستی رضالت انا زمانی صد برابر شد که سران وکل نیروهای کثیف آنان جهت همکاری با صدام وبعنوان جاسوس وستون پنجم عمل کرده   دست در دست صدام وحزب بعث عراق برای به شهادت،رساندن رزمندگان جاسوسی ولو دادن تعداد نفرات.نقل و،انتقال نیرو وجابجایی درتمامی نقاط جبهه ها .اعتراف گیری از اسیران ایرانی ودیگر کارها.را به دشمن که ایران وانقلاب را هدف قرار داده بود همدست شدند.وتازمانی خاطرات جنگ وجبهه وبا دشمن بعثی در حافظه ها وخاطرات مرور وباز گو میشود خیانتهای این گروه تروریست نیز بعنوان همکار دشمن  در مقابل ملت ایران همراه است.ودیگر کارنامه این فرقه همدست شدن با نیروهای بعثی صدام ملعون در کشتار وشهادت رساندن شیعیان جنوب عراق که علیه صدام قیام نمودند.و سراسر کارنامه انان جز خیانت،تروز ،کشتار.جاسوسی چیزی دیگر برای خلق به ارمغان ندارد)

قسمت دوم ..حرکت سوی سراه مرگ عملیات کربلای 5 شلمچه.

شلمچه میعادگاه عاشقان خسته ودر خون خفته عملیات کربلای پنج .

سخنان اسماعیل هنیه درتجلیل وبدرقه سرباز ولایت شهید سپهبد سلیمانی درتهران

گردان ,عراقی ,ها ,عملیات ,های ,ان ,عراقی ها ,بی سیم ,ان را ,در این ,امام محمد ,اسلامی معاون گردان

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کارآفرینی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد